مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
تیرهگی با جلوۀ داور نمیدانم چهکرد غم به جان دخت پیغمبر نمیدانم چهکرد شعلۀ آتش چو از بیت خدا بالا گرفت باغبان با غـنچۀ پرپر نمیدانم چهکرد از صدای نـالۀ زهـرا مدیـنـه گـفت آه این صدا با ساقی کوثر نمیدانم چهکرد سیـنۀ دخت نـبی آئـیـنۀ وحی خـداست با چنین آئـینه میخ در نمیدانم چهکرد بر سر یک بانوی تنها، چهل نامرد ریخت این ستم با فاتح خـیبر نمیدانم چهکرد فاطمه دنبال حیدر زینب از دنبال وی مادر افتاد از نفس دختر نمیدانم چهکرد دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست دست های بستۀ حیدر نمیدانم چهکرد با نـگـاه دو کـبـوتر بچّـۀ بیبـال و پر در میان دشمنان، آذر نمیدانم چهکرد سالها «میثم» علی در خـانۀ بیفاطمه بیکس و تنها و بییاور نمیدانم چهکرد |